ماضی نقلی

من همه جا
هر جا که بوده ام
خسته شده ام
اشک ریخته ام
به ستوه آمده ام

من هیچ جایی را بر نتابیده ام
بی طاقت بوده‌ام و ته کشیده ام

من پشت همهٔ این میز‌های مربع چوبی
کم شده ام
تحلیل رفته ام

و کم کم فراری شده ام

من همیشه فرار کرده ام

بی قرار بوده ام

دویده‌ام اما دور حلقه‌های تصادفی چرخیده ام

نفس‌های بلند کشیده‌ام اما تصمیم‌های بی‌درنگ گرفته ام
آرام بوده‌ام اما دردم را گاهگاه فریاد کشیده ام

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

%d bloggers like this: